مسئولیت رای

اشاره: سخیداد هاتف در نوشته (فاصله ی دو اعتبار) در مورد رای از نظر شکلی و رای از نظر معنی نوشت. من در تکمیل نوشته هاتف رای را از نظر معنی رای ،تلاش می کنم عینی تر و بیشتر توضیح دهم و از نظر مسئولیتِ رای، بر اهمیت حیاتی مسئولیت های کلیدیِ استفاده رای تاکید کنم.
از نظر شکلی هر کدام ما کارتی را اخذ می کنیم که به اعتبار آن می توانیم در روز معین واجد دریافت برگه ی رای دهی شناخته شویم. با دریافت برگه رای کارت و ناخن ما نشانی می شود. از طریق برگه رای، با به کار گرفتن یک قلم و استفاده از این سمبول (√) کاندید مورد نظر را در غرفه ی ویژه این کار بصورت سری انتخاب می کنیم، برگه استفاده شده را در صندوق آرا می اندازیم.
از نظر معنی اما این یک دسته گی شکلی وجود ندارد. هر کس با رایش معانی خاصی را مراد می کند و انتقال می دهد. این البته کاملاً بدان معنی نیست که هیچ اشتراک معنی در آرا وجود ندارد. معانی مشترک سلبی و ایجابیِ در آرا وجود دارد که جوهر اصلی معنی رای را تشکیل می دهد. تفویض صلاحیت و مسئولیت، اقتدار بخشیدن، مشروعیت دادن به قدرت، مسئول قرار دادن مستقیم خویش با انتخاب ی که انجام داده ایم و تمثیل مشارکت رهبری امور زندگی جمعی معانی ایجابی هستند که تمام رای دهندگان با آرای شان آگاهانه یا ناآگانه انتقال می دهند. اما با انتخاب گل آرا و عدم انتخاب شیر آغا ما بیان کرده ایم که نمی خواهیم به شیر آغا تفویض مسئولیت و صلاحیت و اقتدار کنیم، و خود را نیز از مسئول بودن در قبال انتخاب شدن شیرآغا تبرئه کرده ایم(که البته این نباید به معنی توجیه مسئولیت نپذیری در قبال آینده انتخاب شده گان تلقی شود).
یکی از مهم ترین معانی ایجابی آرا، صلاحیت و مسئولیت بخشیدن دو جانبه به خود بعنوان انتخاب کننده و به دیگری بعنوان انتخاب شونده است. من چون انتخاب می کنم با انتخابم از یک سو صلاحیتِ مشروعیت بخشیدن یا نبخشیدن ام را به نمایش می گذارم و از سوی دیگر خودم را مسئول انتخابم می سازم. و انتخاب شونده نیز در برابر صلاحیت، قدرت و مشروعیت تفویض شده به او مسئول می شود. چرا این مسئولیت مهم است؟... چون بر اساس اصل مسئولیت و صلاحیت دو جانبه ما زمینه ی رهبری مشارکتی امور زندگی جمعی را فراهم می آوریم. من بر اساس مسئول قرار گرفتنم در قبال انتخابی که کرده ام مستقیماً خود را در رهبری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زندگی جمعی سهیم می سازم. اینجا تاکید می کنم که ما بیعت نمی کنیم که سر سپرده شویم و مکلف به طاقت آوردنِ بعداز بیعت باشیم، بلکه ما انتخاب می کنیم و با انتخاب فرد مورد نظر خویش در واقع هم اعلان همکاری و همیاری در حل مشکلات و چالشها می نماییم و هم این امکان را می گشاییم که از هر نوع کج روی های انتخاب شدگان بازپرسی نماییم و از تمام اعمال انتخاب شوندگان نظارت کنیم.
این صورت نظری قضیه می باشد که هم مطابق عقل و منطق است و هم مطابق ذوق و احساس خوش. اما وقتی آنرا در زمین عمل بردیم با عالمی از ناخوشیها، چالشها و مشکلات مواجه می شویم. این مشکلات در افغانستان در ساحات عملی ابعاد گوناگون دارد که من صرفاً به چند نکته مهم آن اشاره می کنم.
1. حافظه کوتاه جمعی و فراموشی و بی تفاوتی اختیار کردن انتخاب کنندگان و رد کنندگان در قبال انتخاب شده گانِ به صلاحیت رسیده و به منصب گماشته شده. طی یک دهه گذشته با تمام بی کفایتی ها ، ناروایی ها ، چپاول گری ها و ارتکاب فسادهای مکرر حتی برای یک بار صدهزار انتخاب کننده محترم لب به اعتراض موثر نگشود. این بی کفایتی ها و نارسایی ها از دسترخان فامیل ها گرفته تا امورات کلان جمعی مانند امنیت، شغل و ... قابل حس بود و قابل حس است.
2. ساختار میکانیکی جامعه واحد سیاسی افغانستان بعنوان زمینه ی بومیِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسیِ که ما ازبطن آن برخاسته ، معانی و اهداف شخصی، گروهی و سازمانی رای خویش را تعیین می کنیم. طی چهار گذشته از سر دسترخان مردم
مثلاً اکثریت یک قوم، طایفه، خیل، قبیله، منطقه و خانوار بر اساس تعلقیت ها و تصامیم مشترکِ قومی، طایفوی، قبیلوی، خیلی، منطقه ای و خانواری عمل انتخاب رئیس جمهور، وکیل، شهردار و... خود شان را انجام می دهند. اما انتخاب کنندگان در این نوع گزینش کردن، آرای شان را با شم ذهنیت طایفوی، خیلی، قبیلوی، قومی، تنظیمی و منطقه معنی می بخشند و از این پایگاه و دیدگاه خواستها، منافع و مسئولیت های را شکل می دهند که می تواند انتخاب شدگان را به جدی ترین چالشهای تخریب کننده مواجه سازد. مشکل اساسی این دیدگاه و پایگاه در انتخاب افراد، این است که ذهنیت، خواستها و منافع طایفوی، قبیلوی، قومی و تنظیمی آنقدر عینی و مهم می شود که چیزی بنام منافع و مصالح ملی و ارشد جامعه واحد سیاسی در افکار عمومی بی جایگاه می شود و مفاهیم ارزشهای ملی، مسئولیت ملی و امثال آن پوچ ترین مفاهیم می شوند. فاجعه بار ترین شکل دیدگاه برای زندگی جمعی وقتی است که افراد بصورت اشخاص منفرد منافع و مصالح شخصی اش را بر منافع کشوری و ملی و حتی قبیلوی و طایفوی و تنظیمی رجحان بخشد. دقیقاً آنچه در افغانستان کنونی رایج است؛ مواردی کم نیست که افراد بصورت فردی بخاطر دست یابی به یک پُست سیاسی یا غیر سیاسی حاضر به هر کاری برای پیروزی کاندید وعده دهنده اش، می شود. در چنین وضعیتی جامعه واحد سیاسی بعنوان ابر نهاد اجتماعی و سیاسی که الزاماً باید سایر نهادها را در چتر خویش داشته باشد، وجود فزیکی ندارد و در ساختارها و نهادهای خُرد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که گرفتار تضاد منافع و رقابتهای منازعه انگیز بر سر منابع می باشند حل می شود. از این نظر چیزی بنام "جامعه افغانی" بعنوان جامعه واحد سیاسی وجود ندارد.
بازتاب سیاسی این مشکل را بخصوص بر بنیاد تحلیل اجتماعی آن می توان در وجود گروهای تنظیمی و قومیِ سیاسی بعنوان مهم و موثرترین سازمان های سیاسی در افغانستان مشاهده کرد. احزاب وحدت اسلامی، جمعیت اسلامی، حرکت اسلامی، حزب اسلامی، دعوت اسلامی و امثال آن منافع، خواستها و خط مشی های تنظیمی که دارند بر اساس آن عملاً در صحنه سیاسی افغانستان سیاست ورزی می کنند و بنیادی ترین مشکل بر سر راه شکل گیری یک روند سیاسی دموکراتیک در افغانستان می باشند. با وجود فزیکی و موثر گرایشها و فعالیتهای تنظیمی و قومی شکل گیری دولت پایدار ملی اگر ناممکن نباشد، بی نهایت دشواراست.
3. ضعیف و محدود بودن نهادها، سازمانها، گروه ها، رسانه ها، احزاب و حرکت های مدنی دموکراتیک و ملی گرا.
4. دسترسی محدود و حتی عدم دسترسی مردم به اطلاعات دقیق و پایین بودن بیش از حد سواد در میان مردم. وقتی هزاران هزار رای دهنده عاجز از یافتن گزینه های مورد انتخاب شان در برگه های انتخاب می باشند چگونه انتظار داشته باشیم آنها آرای شان را بر اساس معانی ایجابی و سلبی انتخاب شان و محاسبات دقیق برنامه ها و نقطه قوت های شخصیتی شخص مورد انتخاب شان، استفاده کنند.
به هر حال این ها مشکلاتی اند که می توانند جهت و معنی محاسبوی آرای ما را تعیین کنند. بر این اساس رای ما تا آنجایی که از زمینه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خاص شکل می گیرد بازتاب دیدگاه ها، مشکلات و دغدغه های جمعی و فردی ما می باشد که ما خواهان حل آنها هستیم، ولی از آنجایی که به لحاظ شکلی انتخاب با علامت (√) انجام می شود و به صندوق انداخته می شود بازتاب مسئولیت های است که در اثر انتخابی که کرده ایم متوجه ما می شود. مهم ترین و کلیدی ترین بخش این مسئولیت ها سهیم شدن ما، در رهبری امورات زندگی جمعی است. بنا بر این عزیمت گاه حل مشکلات تشخیصه این است که همه مسئولیت ها را به انتخاب شده ها حواله نکنیم و خود را بعنوان انتخاب کنندگان همانقدر که صاحب صلاحیت سلب و تفویض اقتدار،‌ صلاحیت و مشروعیت به فرد/افراد خاص می دانیم ، مسئول نیز بدانیم. اکیداً تکرار می کنم که مسئولیت انتخاب کننده ها – نظارت و بازپرسی و مشارکت فعال در رهبری جامعه - به همان سنگینیِ مسئولیت انتخاب شوندگان – پاسخ دهی، تطبیق قوانین، سامان بخشی امور جامعه در روشنی قوانین و... است.
ازین جهت من روز شنبه 16 حمل 1393 با عالمی از امید به پای صندوق رای خواهم رفت و برای انتخاب کردن یک مسئول مدبر رای خواهم داد. رای هم به برنامه ها و هم به شخصیت فرد مورد نظرم. به برنامه ی رای می دهم که برای من ضمن کاستی ها و حتی تبعات مخاطره آمیزی که دارد نکات نوید بخشی بسیاری را در زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در خود دارد. بخصوص که میخواهم یک روند سیاسی و اجتماعی واقعاً غیر تنظیمی و قومی در افغانستان بنیاد گذارده شود تا دیگر در آن مشارکت من در رهبری امور زندگی جمعی مردمان کشورم مشروط به تعلقیت تباری و تنظیمی و گروهی ام نباشد و دولتی را که برپا می داریم شرکت سهامی رهبران قومی و افراد زور مند و عوام فریب نباشد. و همین طور به شخصیتی رای می دهم که هم قاطعیت لازم را و هم توانایی و خرد لازم برای سامان بخشی جامعه را دارد. هم اراده راسخ و مصمم برای حل مشکلات این کشور را دارد. و هم کارنامه درخشان در دنیا و در افغانستان دارد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

جنگ افغانستان و توهمات وجه داخلی آن

توهم برداشت قشری و مغزی از دین

دموکراسی قومی، جنبش‌های اجتماعی و جامعه چند قومی